همهگیری ویروس کرونا یکی از بیسابقهترین همهگیریها در طول تاریخ بوده است. این بیماری تاکنون میلیونها نفر را در سراسر جهان به کام مرگ برده است.
از طرفی سرعت انتشار و شیوع این ویروس به قدری بالاست که دولتها مجبور به اتخاذ سختترین محدودیتها در طول دو سال گذشته برای مهار آن شده و دانشمندان با استفاده از پیشرفتهترین یافتههای علمی و فناوریها برای تولید واکسن و دارو تلاش کردهاند.
اما برای برخی جدی و خطرناک بودن این بیماری هنوز به اندازهای نیست که تن به دستورالعمل علمی و تزریق واکسن بدهند.
جاناتان گودمن، پژوهشگر در حوزه تکامل انسانی در مقالهای به ریشههای این نوع رفتارها میپردازد و میگوید برخی از این رفتارها ریشه در آیینهای مذهبی و فرهنگی دارد که بخشی از میراث مشترک بشری در طول تاریخ است. بخشهایی از این مقاله را که در وبسایت خبری تحلیلی کانورسیشین منتشر شده، را در ادامه میخوانید.
مارسل ماوس، انسان شناس، در اثر کلاسیک خود به نام «هدیه»، شیوه غیرعادی هدیه دادن را در قوم مائوری توصیف میکند. این قوم اعتقاد داشتند کسانی که در مقابل دریافت هدیه، هدیهای نمیدهند در برابر بیماری - و احتمالاً مرگ - آسیبپذیر هستند.
در این نوع فرهنگها آیینهای تبادل هدیه با باورهای مربوط به بیماری مرتبط بود و در تعاملات فرهنگی به بیماری جایگاهی محوری داده میشد.
در مقابل، در جوامع مدرن غربی، بسیاری بیماریهای عفونی را تنها یک تهدید بیولوژیک برای سلامتی میبینند تا عناصری اساسی در اعتقادات و تغییرات فرهنگی. بسیاری از مردم در این جوامع بر این باورند که شیوع بیماریهای عفونی جدید پدیدهای است که انسان فقط باید به طور دورهای با آن مقابله کند.
اما همانطور که مثال مائوری نشان میدهد، بیماری تنها تهدیدی برای زندگی ما نیست، بلکه یک محرک پیچیده و نادیده گرفته شده در تغییرات فرهنگی است.
بیماریها در طول تاریخ تأثیرات مهلکی بر جمعیت بشر داشتهاند. اگر تاریخ همهگیریهای عفونی را در نظر بگیریم - از طاعون پریکلوس در آتن باستان تا کووید امروزی - بیماریهای عفونی در مجموع بیش از هر جنگی مرگ و میر داشتهاند.
در واقع، بیماریهای عفونی معمولاً در شرایطی که جنگ ایجاد میکند قابلیت رشد و شیوع بیشتری دارند. در طول جنگهای ناپلئون، تعداد افرادی که در ارتش بریتانیا بر اثر بیماری جان خود را از دست دادند هشت برابر بیشتر از تلفات مستقیم جنگ بود. به دلیل تهدیدات گستردهای که این ارگانیسمها ایجاد میکنند، همراه با عدم درک تاریخی ما از آنها، آیینهای بسیاری برای پاسخ به بیماری در بین فرهنگها به وجود آمده است.
برخی از اولین ثبتهای تاریخی نشان میدهد قوانینی پیرامون بیماری وجود داشته که بخشی از زندگی روزمره بوده است. به عنوان مثال، در میان هیتیها، که بیش از ۳ هزار سال پیش در آناتولی (ترکیه امروزی) در اوج قدرت خود بودند، دفع نادرست مواد باقیمانده از مراسم تطهیر و پاکسازی بیمار جادوگری تلقی می شد- که در آن زمان، مانند بسیاری دیگر از فرهنگها، یک جرم جدی محسوب میشد.
امروزه نیز در بیهار هندوستان، بسیاری از آداب و رسوم سنتی مرتبط با بهداشت، مانند آداب و رسوم مربوط به زایمان، با دستورالعملهای پزشکی مدرن همخوانی دارد.
تطهیر یا تمیز کردن موادی که ناپاک تلقی میشوند، همچنین در بسیاری از ادیان رایج کنونی، از جمله هندوئیسم، یهودیت و اسلام، نقشی اساسی ایفا کرده است - و تعداد کمی از دانشمندان امروزی، اهمیت بهداشت شخصی را به چالش میکشند. جالب است که در باورهای دینی هر کدام از این ادیان، بین مراسم تطهیر یا پاکسازی و خطرات بروز عفونت از جمله کرم قلابدار و تبخال ارتباط وجود داشته است.
این مسئله قابلیت وجود تضاد بین مناسک دینی و رفتار آگاهانه علمی را برجسته میکند و ممکن است این توهم را ایجاد کند که این دو از هم متمایز هستند. اما آئینها گاهی به این دلیل شکل میگیرند که این قابلیت را دارند که به مردم کمک کنند خطر بیماریها را برطرف کنند. یا همانطور که نمونه مائوری نشان میدهد، به گروههایی از مردم کمک میکند تا پیوندهای اجتماعی را بهتر حفظ کنند.
اما آئینها زمانی آسیب میرسانند که افراد آنها را در محیطهای جدید برگزار میکنند و یا زمانی که محیطهای قبلی انجام این مناسک تغییر میکنند. مثلا در حالیکه حمام کردن برای جلوگیری از بسیاری از بیماریها ضروری است، انجام مراسم پاکسازی در منابع آب آلوده، مانند رودخانه گنگ در هند، میتواند بسیار خطرناک باشد.
نبود تطابق فرهنگی
وقتی پیوند اولیه بین آئینها و فوایدی که از نظر سلامتی به ما میرسانند از بین میرود، شاید ما رفتاری که در نتیجه این عدم تطابق به ما آسیب میزند را «نبود تطابق فرهنگی» بنامیم. هنگامی که یافتههای علمی به ما کمک میکند تا این ناهماهنگیها را شناسایی کنیم- مانند حمام کردن در آبهای آلوده - باید شیوههای خود را بر اساس آن تغییر دهیم.
در هر یک از ادیان و فرهنگهای بیشماری که در طول هزارههای گذشته ظهور و انحطاط داشتهاند، باورها و آیینهایی، که نتیجه میراث عظیمی از دانش فرهنگی مشترک ما در طول هزاران سال بوده، روابط ما با بیماریها را تعیین کردهاند. مردم ناگهان شروع به استفاده از عبارت قدیمی «سرماخوردگی» نکردند، و یا چون همه نظریه میکروب و سرماخوردگی را میدانستند؛ بلکه به دلیل وجود درک عامیانه از شرایطی بود که مردم در اثر آن بیمار میشدند. چه در این مورد، و چه در بسیاری از موارد دیگر، تحقیقات علمی امروزی با درک عامیانه مطابقت دارد و نشان میدهد که ما چقدر میتوانیم از دانستههای علمی اجدادمان بیاموزیم.
رابطه عمیق بین بیماری و فرهنگهای انسانی، در نهایت، ممکن است بینشی در مورد هنجارهایی که در مورد نحوه برخورد با بیماریها وجود دارد و حتی رفتارهای خطرناکی که در مورد کووید میبینیم، ارائه دهد. با کم اعتمادی به علم در گوشههایی از جوامع غربی، مردم برای مبارزه با ویروس کرونا از روشهایی استفاده میکنند که پشتوانه علمی ندارند. با وجود نبود شواهد علمی کافی، برخی از افراد برای مقابله با ویروس کرونا به استفاده از سیر، ویتامین دی یا حتی مایع سفید کننده روی آوردهاند.
این نوع اتکا به تفکر غیرعلمی - یا حتی خرافاتی - شاید از باور هیتیها که جادو را در بروز بیماریها دخیل میدانستند، غیرعلمیتر باشد. دستکم فواید انجام مناسک پاکسازی و تطهیر برای جلوگیری از بروز بیماریها، برخلاف خوردن مایع سفیدکننده، به طور قطع از هزینههای آن بیشتر است.
آگاهی از این تشابهها ابزار مهمی برای کمک به مردم برای درک این موضوع است و نشان میدهد علم ضرورتا در تضاد با با مناسک دینی و فرهنگی نیست و در واقع علم و آیینها به طور جداییناپذیری به هم مرتبط هستند. اما ما باید عدم تطابق فرهنگی را با یافتههای جدید علمی تنظیم کنیم و آنهایی را که به ما آسیب می رسانند کنار بگذاریم یا به روز کنیم. درآمیختن پژوهشهای علمی و فرهنگی به ما در درک بهتر هر دو کمک میکند