تاثیر همهگیری ویروس کرونا بر زندگی کودکان، حتی پس از مهار آن، همچنان ادامه خواهد داشت.
با این وجود، اطلاعات زیادی در مورد تأثیر دراز مدت همهگیریها بر سلامت روان کودکان و نوجوانان در مقیاس بزرگ و تجربیاتی مانند تعطیلی طولانیمدت مدارس و اقدامات سختگیرانه برای فاصلهگذاری اجتماعی وجود ندارد.
تحقیقات کودکمحور میتواند نقش مهمی در روند بهبودی کودکان و جوامع آنها پس از همهگیری کووید-۱۹ داشته باشد.
وقتی تصمیم گیرندگان بر تحقیقاتی تکیه میکنند که دیدگاهها و تجربیات کودکان را در بر نمیگیرد، کودکان و جوانان را بیشتر محروم میکند - بهویژه آنهایی که قبلاً به دلیل نابرابریهای سیستمی به حاشیه رانده شدهاند.
بزرگسالان باید از تحقیقاتی حمایت کنند که مشارکت کودکان را در اولویت قرار میدهد تا تصورات غلط بزرگسالان در مورد آنها را به چالش بکشد، به اهمیت سیستمهای اجتماعی در زندگی آنها توجه و به بهبود آنها پس از همهگیری کمک کند.
وبسایت خبری-تحلیلی کانورسیشن در مقالهای کارشناسی به این موضوع پرداخته که در ادامه میخوانید.
به چالش کشیدن تصورات غلط بزرگسالان
در حالی که بزرگسالان اغلب منبع خوبی برای شناخت ما از تجربیات کودکان هستند، تحقیقات نشان داده است که بزرگسالان همواره سطح واقعی پریشانی و رنج کودکانی که در معرض فجایع قرار گرفتهاند را گزارش نمیکنند.
به عنوان مثال، در یک تحقیق، که در مورد کودکانی که غیر مستقیم و از طریق رسانه، حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر را مشاهده کردهاند، انجام شده، تقریبا نیمی از کودکانی که در این تحقیق شرکت کردند، (۴۶درصد) ترس از مرگ دوستان و خانواده را گزارش کردند، در حالی که تنها ۱۸ درصد از والدین این کودکان اینگونه ترسها در کودکان را گزارش کردند. به طور مشابه، پس از طوفان کاترینا در سال۲۰۰۵، محققان تصورات غلط رایجی را مستند کردند:
۱) کودکان به طور طبیعی در برابر تجارب بلایای طبیعی انعطافپذیر هستند
۲) کودکان به طور عمده آسیب پذیر و ناتوان هستند
این تصورات غلط در مورد تاثیر رویدادهایی مانند همهگیری ویروس کرونا بر کودکان، و همچنین بازگشت ظاهرا طبیعی آنها به فعالیتهایی مانند رفتن به مدرسه، میتواند منجر به این شود که حمایتهای اجتماعی و عاطفی کافی به کودکان ارائه نشود. در نظر گرفتن دیدگاه کودکان در مورد زندگیشان این تصورات غلط را به چالش میکشد.
تمرکز بر سیستمها به جای تمرکز بر انعطافپذیری کودکان
مشارکت دادن کودکان و نوجوانان در فرآیند تحقیق این امکان را برای آنها فراهم میکند تا در شناسایی و تعیین حمایتها و منابعی که میتواند به آنها و خانوادههایشان کمک کند، مشارکت مستقیم داشته باشند. از طرفی این اقدام به ما کمک میکند تا پیچیدگیهای تجربیات کودکان و سیستمهای اجتماعی که در آن زندگی میکنند را مستقیما از زبان خودشان بشنویم.
تا کنون تحقیقات بر روی مقاومت فردی کودکان و نوجوانان به عنوان اصلیترین عامل تعیین کننده در بهبود آنها پس از تجربه رویدادهای دشوار متمرکز بوده است.
اما امروزه تحقیقات در مورد ترمیم آسیبهای ناشی از بلایای طبیعی در کودکان از رویکرد مقاومت و انعطافپذیری به رویکرد مقاومت جمعی تغییر جهت میدهد و به نقاط قوت و آسیب پذیری کودکان در یک بستر اجتماعی نگاه میکند.
تحقیقات کودک-محور به ما این فرصت را میدهد که از کودکان و نوجوانان بیاموزیم سیستمهای اجتماعی - مانند خانواده، مدارس و جوامع - و نابرابریهای سیستمی چگونه بر تجربیات و دستاوردهای آنها تأثیر میگذارد.
استفاده از تحقیق به عنوان ابزاری برای بازسازی
پس از فاجعهای مانند همهگیری، نقش کودکان اغلب به عنوان یک تماشاگر تقلیل داده میشود. آنها به عنوان کسانی دیده میشوند که در مورد وضعیت جوامع خود و امید برای بهبودی، چیزی برای گفتن ندارند. اما وقتی کودکان فرصت برای روایت خلاقانه تجربیات خود پیدا میکنند میتوانند تأثیر مثبتی بر روند بازسازی و جبران آسیبهای وارد شده بر خود داشته باشند. بچهها میتوانند چیزهای زیادی در مورد نیازهایشان به ما بگویند و در این فرآیند احساس عاملیت بیشتری را در زندگی خود تجربه میکنند.
تحقیقات کودک محوری که پس از همهگیری ابولا در سال ۲۰۱۴ در سیرالئون انجام شد، نشان میدهد کودکان دیدگاههای روشنی در مورد نیازهای خود و خانوادههایشان دارند و انتظاراتشان از تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران در جامعه و دولت مشخص است.
کودکانی که در زمان بحران ابولا زندگی میکردند، که در آن زمان تقریباً نیمی از جمعیت سیرالئون را تشکیل میدادند، نگرانی در مورد چهار زمینه اصلی را گزارش کردند:
۱) تأثیرات تعطیلی مدارس
۲)نگرانی از مشکلات روانی ادامه دار
۳) دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی
۴) اثرات اقتصادی گستردهتر مانند دسترسی به غذا و اشتغال
گاهی بزرگسالان به دلیل ترس از آسیبرساندن دوباره به کودکان، تمایلی به شرکت آنها در تحقیقات ندارند، اما مشارکت کودکان در تحقیقات در واقع میتواند به کودکان آسیبدیده در پردازش مشکلات مربوط به روبرو شدن با فجایع کمک کند. پردازش عاطفی نیازمند دسترسی به طیف متنوعی از اقدامهای فیزیکی، شناختی و عاطفی است که به درک و کنار آمدن با مشکلات عاطفی کمک میکند.
پس از زلزلههایی که در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ در کرایستچرچ نیوزلند رخ داد، سه پروژه هنری مختلف برای جمعآوری روایتهای کودکان زلزلهزده در سه مدرسه دولتی مختلف آغاز شد. والدین گزارش کردند که روایت این کودکان نه تنها پردازش عاطفی را برای آنها آسان کرد، بلکه بازگویی روایتها بین خانوادههای آسیبدیده مانند کاتالیزوری بود که در نهایت به بهبود کل جامعه کمک کرد.
عاملیت کودکان در تعیین سرنوشت خود
تحقیقات کودک محور نشان میدهد کودکان هم عمیقا از فجایع متاثر میشوند و هم عواملی فعال در زندگی خود هستند. این رویکرد این را در نظر میگیرد که تجربیات کودکان تحت تاثیر تفاوتهای اجتماعی، زمینههای منحصر به فرد و نابرابریهای موجود قرار میگیرند.
مشارکت کودکان در تحقیقات پس از فجایعی مانند همهگیری ویروس کرونا، که آنها را در معرض انواع جدیدی از بیعدالتیها قرار میدهد و میتواند حق تعیین سرنوشت آنها را بیشتر محدود کند، حیاتی است.
کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق کودک تاکید میکند که روابط و فرهنگهای اجتماعی کودکان، باید مستقل از دیدگاهها و نگرانیهای بزرگسالان، مطالعه شوند، و کودکان در ساخت و تعیین سرنوشت خود و جوامعی که در آن زندگی میکنند، نقش دارند و باید نقش آنها را در این موارد به رسمیت شناخت.
تحقیقات کودکمحور میتواند بهما در کشف نیازهای کودکان و حمایت از آنها پس از همهگیری کمک کند