«بازجویان، خانم نیلوفر بیانی را به ویلای شیشه‌ای لوکسی در لواسان بردند. بازجویان در این ویلا لخت شده و وارد استخر شده و شنا می‌کردند و خانم بیانی را با بیان شوخی‌های جنسی، آزار جنسی می‌دادند.»

«آن‌ها به او اصرار می‌کردند که با آن‌ها شنا کند و وقتی با مقاومت خانم بیانی مواجه می‌شوند، یکی از بازجویان با تمسخر می‌گوید “نیلوفر پریود است برای همین شنا نمی‌کند.”»

در بخش چهارم و پایانی گزارش سرکوب موسسه حیات‌وحش پارسیان، بخشی از آزار و شکنجه‌های تحمیل شده به نیلوفر بیانی، فشارهای وارد شده به خانواده بازداشتی‌ها و باج‌خواهی سپاه در این پرونده را با هم مرور می‌کنیم.

نیلوفر بیانی

پس از برگزاری دادگاه تجدیدنظر، نامه‌ای از نیلوفر بیانی درباره آن‌چه بر سر او و همکارانش آمده است در برخی رسانه‌ها منتشر شد. نامه‌ای که بازتاب بسیاری در فضای مجازی و در رسانه‌های خارج از ایران داشت و منجر به گشودن پرونده جدیدی برای خانم بیانی در دادگاه شد. دادگاه عمومی به خاطر همین نامه‌ها او را به اتهام نشر اکاذیب جهت تشویش اذهان عمومی به چهار ماه زندان محکوم کرد.

خانم بیانی در این نامه‌ها از جمله درباره انتقالش به ویلای لواسان و آزارهای جنسی نوشته بود. اعتراف‌گیری از خانم بیانی به خاطر سابقه کارمندی او در سازمان ملل و کار و تحصیل در اروپا، آمریکا و کانادا و ارتباط نزدیکی که با مراد طاهباز داشت برای اطلاعات سپاه بسیار مهم بود و او را به همین خاطر بسیار آزار دادند.

آزارهایی که هر بار به شکلی بروز می‌یافت. تحقیر و تهدید به اعدام و آزار جنسی کلامی تا طراحی نقشه‌هایی برای درهم‌شکستن شخصیت او. نیلوفر بیانی موهای بسیار پرپشت و فری دارد و کوتاه نکردن آن به مدت سیزده ماه او را دچار فشار مضاعفی کرده بود. او در آن زمان درخواست کرده بود به او قیچی بدهند تا موهایش را کوتاه کند یا آرایشگری بیاورند که این کار را برایش انجام دهد.

بعد از تکرار چندباره این درخواست، روزی به او گفته بودند برای ملاقات با خانواده آماده شود. پس از آماده شدن نیلوفر بیانی که به خاطر سرما لباس و پالتوی گرم پوشیده بود، او را با اتومبیلی از زندان خارج کرده و به ساختمانی در جنوب شرق تهران‌برده بودند. آن‌جا بازجویان از او خواسته بودند از اتومبیل پیاده شده تا به کمک آرایشگاهی که به گفته آنان در طبقه دوم آن ساختمان قرار دارد خود را برای ملاقات با خانواده آماده کند.

با گریه و زاری و مقاومت خانم بیانی از رفتن به جایی که معلوم نبود کجاست، بازجویان کوتاه آمده و او را به جایی دیگر در منیریه بردند. آن‌جا هم سربازجو به خانم بیانی می‌گوید پیاده شده و همراهیش کند تا او از فروشگاه همان‌جا، لباسی برای خودش بخرند. نیلوفر بیانی به بازجو پاسخ داده که بهتر است با همسرش برای لباس خریدن برود و در نهایت و پس از تنشی کوتاه، دوباره اورا سوار اتومبیل کرده و این بار او را به رستورانی برده بودند که به گفته خانم بیانی، طبقه دوم آن در قرق سپاه بوده است.

پس از نهار خوردن بازجویان، ، خانم نیلوفر بیانی را به ویلای شیشه‌ای لوکسی در لواسان برده بودند. بازجویان در این ویلا لخت شده و وارد استخر شده و شنا می‌کردند و خانم بیانی را با بیان شوخی‌های جنسی، آزار جنسی می‌دادند. بازجویان به نیلوفر بیانی اصرار می‌کردند که با آن‌ها شنا کند و وقتی با مقاومت او مواجه می‌شوند، یکی از بازجویان با تمسخر می‌گوید “نیلوفر پریود است برای همین شنا نمی‌کند.” خانم بیانی برای فرار از این آزارها، به بهانه رفتن به دستشویی به داخل ساختمان می‌رود.

ویلایی با اتاق‌های شیک تزئین‌شده با مبل‌های دو نفره و کوسن‌های قلبی برای موقعیت‌های رمانتیک که احتمالا برای تهیه فیلم و مستندات به منظور تحت فشار قرار دادن طعمه‌های اطلاعات سپاه از آن استفاده می‌شود. خانم بیانی هنگام دید زدن اتاق‌ها متوجه شد که کسی در حال فیلمبرداری از اوست. فیلمبرداری که از همان لحظه قدم زدن در خیابان، حدفاصل اتومبیل تا رستوران شروع شده و تا رستوران و بعد هم ویلا و استخر ادامه یافته است.

با توجه به روند بازجویی‌ها، هدف تهیه فیلم از خانم بیانی این بوده که ضمن تخریب شخصیت او، به سایر متهمان پرونده نشان داده شده و ادعا شود که او به خاطر همکاری با ظاهری آراسته در حال گردش و خرید و رستوران‌ رفتن و استخر است تا آن‌ها را از این طریق تحت فشار بگذارند و احتمالا بعدها در فیلم احتمالی اعترافات اجباری علیه خانم بیانی هم از آن استفاده شود.

نیلوفر بیانی درباره این آزارها و بردن او به استخر با علی قناعتکار، بازپرس پرونده صحبت کرده و توضیح داده بود این اتفاق در ماه محرم رخ داده است و بازجویان شما حتی برای اعتقادات خودتان ارزشی قائل نیستند. قناعت‌کار در واکنش به این صحبت‌ها به خانم بیانی تشر زده بود که علاقه‌ای به شنیدن این موضوعات ندارد و تنها از او پرسیده بود که بازجوها با لباس تنشان شنا کرده‌اند یا خیر.

زمانی هم در نتیجه نامه‌نگاری‌های نیلوفر بیانی، در یکی از دوره بازجویی در دو‌الف، او را به دادسرای مقدس بردند و آن‌جا با جعغری دولت‌آبادی، دادستان وقت تهران، ملاقات کرد. او در این دیدار شرح کاملی از شکنجه‌ها و آزارها به دادستان داد و به خواست ایشان، همه را همان‌جا مکتوب کرده و تحویل دولت‌آبادی داده بود.

بازجوها بعد از این دیدار، به خانم بیانی گفته بودند کاری که او کرده مصداق آدم فروشی است و در ادامه هشدار داده بودند که در نتیجه صحبت‌های او با دادستان، آن‌ها از دولت‌آبادی کارت سفید گرفته‌اند که هر بلایی بخواهند سر او بیاورند. بازجویان این بار به وعده خود عمل کرده و فشارها بر نیلوفر بیانی پس از آن شدت بیشتری گرفت.

خانواده‌های میراث پارسیان

فشار به خانواده‌های بازداشتی‌های میراث ‌پارسیان، همزمان با آزار و شکنجه فرزندان آنان در سطوح مختلفی ادامه داشت. خانواده‌ها در این مدت آزار بسیاری دیدند و تهدیدها علیه آن‌ها مدت‌ها ادامه داشت. همزمان مسئولان قضایی و ضابطان در سطوح مختلفی از خانواده طلب رشوه می‌کردند. رشوه‌های کلانی از یک میلیارد تا ۵۰۰ میلیون تومان برای آزادی هر نفر که در نهایت با خودداری خانواده‌ها از پرداخت‌ آن‌ها، به حایی نرسید.

اما فشارها فقط برای دریافت رشوه نبود. آزار بازجوها در ادامه، دامن خانواده بازداشتی‌ها را هم گرفته و برخی خانواده‌ها هم بازجویی شدند. در یک مورد، خواهر سپیده کاشانی را که به بیماری ام‌اس مبتلا است به زندان اوین برده و پس از پوشاندن لباس بازداشتگاه به او، از ایشان عکس و فیلم گرفتند و به خانم بیانی نشان دادند و گفته‌ بودند که خواهرش هم بازداشت شده و زیربازجویی است و برای نجات خواهرش هم که شده او باید همکاری کند.

در نمونه‌ای دیگر، زمانی که لیلی هوشمندافشار، مادر سام رجبی فوت کرد، خانمی از بستگان طاهر قدیریان، در صفحه خودش در اینستاگرام، پست‌هایی زیادی درباره مرگ در تنهایی خانم لیلی منتشر می‌کرد. به خاطر نوشتن همین پُست‌های همدردی، با شکایت اطلاعات سپاه، برای این خانم پرونده تبلیغ علیه نظام تشکیل دادند و با دادن حکم تعلیقی زندان، او را ناچار کردند سکوت کند، در واقع صدایش را بریدند.

در همان روزهای منتهی به جلسه آخر دادگاه، بازجویان برای چندمین بار سراغ مریم ممبینی، همسر کاووس سیدامامی رفته تا ساخت به اصطلاح مستندی را به انجام برسانند که نشان می‌داد در خانه سیدامامی دستگاه جاسوسی تعبیه شده است. اما با بد شدن حال خانم ممبینی و آمدن آمبولانس برای بردن او، ادامه فیلم کذایی در آن روز متوقف شده بود.

خانم ممبینی با تمام این‌ها، نزدیک به دو سال ممنوع‌الخروج بود. همسر مراد طاهباز هم در حالی‌که محل اصلی زندگی‌اش خارج از ایران است، همزمان با مراد طاهباز ممنوع‌الخروج شد و هنوز هم نتوانسته از ایران خارج شود.

همزمان خانواده‌ها بارها به معاونت حقوق بشر قوه قضائیه، رئیس سازمان زندان‌های تهران، روسای زندان، نمایندگان دادستان و حتی دفتر علی خامنه‌ای رجوع کرده‌اند و تظلم‌خواهی کرده‌اند. تلاش‌هایی که بی‌نتیجه مانده است و تنها پاسخی که خانواده‌ها گرفته‌اند این بوده که پرونده خیلی حساس است و آن‌ها نمی‌توانند کاری انجام دهند.

در نهایت این‌که، در مقطعی که نامه‌نگاری، شکایت و پیگیری خانواده‌ها شدت گرفته بود، حفاظت اطلاعات سپاه وارد پرونده شد و هرکدام از بازداشتی‌ها را به مدت یک شبانه‌روز به بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه منتقل کردند. آن‌جا گفته شد وظیفه آنان رسیدگی به احتمال تخلف بازجویان است. تحقیقات کذایی که تمام شد، حفاظت گزارشی روی پرونده گذاشت، اما در این گزارش نه فشار نامتعارف و نه شکنجه روحی و جسمی بازداشتی‌ها تائید نشد.

باج‌‌خواهی سپاه

مدتی پیش و همزمان با جدی‌شدن بحث احتمال تبادل زندانیان با آمریکا، سپاه نگران از دست رفتن مبلغی شده بود که مراد طاهباز باید به عنوان جریمه پرداخت می‌کرد. در این شرایط، اطلاعات سپاه فرصت را برای باج‌خواهی از مراد طاهباز و دیگر زندانی محکوم به جریمه این پرونده، نیلوفر بیانی مناسب دیده و از آن‌ها خواست جریمه‌ای را که به پرداخت آن محکوم شده‌اند، پرداخت کنند.

مرداد طاهباز به پرداخت ۶۸۳ هزار دلار جریمه محکوم شده است. این مجموع مبلغی است که بر اساس اسناد حسابداری، آقای طاهباز برای فعالیت موسسه میراث پارسیان هزینه کرده است. مقامات می‌گویند این پول نه از ثروت شخصی و خانوادگی مراد طاهباز که دریافتی از کشورهای خارجی است و باید به نفع دولت، ضبط شود.

برابر قانون، تا پایان دوره زندان، آقای طاهباز فرصت دارد این مبلغ را به حسابی دولتی واریز کند که مخصوص درآمدهای حاصل از این احکام است. اما در کمال تعجب، پیش از آزادی نازنین زاغری، مراد طاهباز به شعبه اول اجرای احکام دادسرای اوین احضار شده و همان‌جا، بازجویان اطلاعات سپاه کتبا به او ابلاغ کرده‌اند باید جریمه‌اش را ظرف ۵ روز، نه به حساب دولتی خاص این پرداخت‌ها، که به حسابی متعلق به سپاه پرداخت کند.

خانم بیانی هم به بازپرداخت ۳۵۶ هزار و ۶۰۰ دلار محکوم شده که به ادعای اطلاعات سپاه مجموع حقوقی است که او طی چند سال کار در دفتر سازمان ملل در ژنو، از این سازمان دریافت کرده است. البته این عدد درست نیست و اطلاعات سپاه مجموع حقوق او را بر اساس بالاترین حقوق‌ دریافتی او در سال پایانی خدمتش در سازمان ملل محاسبه کرده است. اطلاعات سپاه همزمان با آقای طاهباز از خانم بیانی هم خواسته بود فورا مبلغ جریمه را به حساب آن‌ها واریز کند.

در جریان برخورد با اعضا موسسه پارسیان، هم دارایی‌های موسسه همچون دوربین‌های تله‌ای، جی‌پی‌اس‌ها، آنتن‌های ریموت سنسینگ و یا تلسکوپ رصد از راه دور حیات وحش موسسه ضبط و به غارت رفت و هم اموال شخصی اعضا بازداشتی موسسه همچون اتومبیل‌های شخصی، لپ‌تاپ‌ها و گوشی‌های همراه آن‌ها و حتی اعضا خانواده‌هایشان. اما همچنان و در حالی‌که بیش از ۴ سال از بازداشت متهمان این پرونده می‌گذرد، اطلاعات سپاه هنوز دنبال ضبط دارایی‌های این افراد است.

در تازه‌ترین مورد، سپاه یکی از اتومبیل‌های مرحوم کاووس سید‌امامی را که در شمال کشور نگهداری می‌شد، ضبط کرده است. اطلاعات سپاه همچنین اقدامات قضایی برای ضبط اتومبیلی متعلق به فردی خارج از پرونده را هم شروع کرده است. به ادعای اطلاعات سپاه، در زمان بازداشت یکی از متهمان این پرونده، اتومبیل در اختیار او بوده و به همین علت، این اتومبیل هم یکی از متعلقاتی است که بنا بر حکم دادگاه باید به نفع دولت (سپاه) ضبط شود. برادران اشتهایی سیری‌ناپذیر دارند.

پرونده‌ای برای تمام فصول؛ می‌گیریم، می‌کشیم، شکنجه می‌دهیم و باج می‌خواهیم (۱)

پرونده‌ای برای تمام فصول؛ می‌گیریم، می‌کشیم، آزار می‌دهیم و باج می‌خواهیم (۲)

پرونده‌ای برای تمام فصول؛ می‌گیریم، می‌کشیم، آزار می‌دهیم و باج می‌خواهیم (۳)

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

خبرها
خبرها
چشم‌انداز با مهدی مهدوی‌آزاد
خبرها

شنیداری

پادکست‌ها