تلاش برای موفق شدن و از خود متنفر بودن؛ چه رابطه‌ای میان این دو برقرار است؟

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۳/۱۸

ممکن است فکر کنیم افرادی که ما آن‌ها را موفق می‌پنداریم هرگز احساس تنفر از خود را تجربه نکرده‌اند. با دیدن این افراد ما احتمالا از خودمان می‌‌پرسیم چگونه ممکن است آنان انزجار از خود را تجربه کرده باشند؟ مقاله‌ای در این‌باره بخوانید که در وب‌سایت «مدرسه/مکتب زندگی» منتشر شده است.

آدم‌های موفق همان‌ها هستند که همیشه در امتحانات فوق‌العاده خوب عمل می‌کنند، مورد تحسین معلمان هستند و از بهترین دانشگاه ها پذیرش می‌گیرند. کسانی که وارد دانشکده‌های حقوق و پزشکی می‌شوند و بعد با افتخارات زیاد مدرک فارغ‌‌التحصیلی خود را می‌گیرند و کسب‌وکارهایی پررونق راه می‌اندازند. کسانی که در نقاط اعیانی شهر زندگی می‌‌کنند، صبح‌ها زود بیدار می‌شوند و قبل از شروع یک روز پر از جلسات مهم، صبحانه سالم خود را آماده می ‌کنند.

به جز افرادی که دچار از خودبیزاری شدید هستند، به ندرت کسی برای تحت تاثیر قرار دادن اطرافیان باعث رنج و زحمت خودش می‌شود.

افراد موفق با وجود همه دستاوردهایشان و فارغ از هر گونه تحسین، توجه یا تمایزی، نمی‌توانند کافی بودن خود واقعی‌شان را قبول کنند. از نظر بسیاری از آن‌ها صرف «بودن» هرگز کافی نیست و حق وجود داشتن هر فرد با تلاش مداوم او توجیه می‌شود. تلاش‌های دائمی این افراد حاکی از شک‌ و تردید پایان‌ناپذیر و نهان در وجودشان است که گمان می‌کنند به اندازه کافی خوب نیستند.

طبق استانداردهای آن‌ها، هیچ وقت و مهلت اضافی‌ای وجود ندارد. اوقات فراغت به دقت از تقویم این افراد حذف شده و شاید سال‌ها گذشته باشد از آخرین باری که این‌گونه افراد از یک روز فراغت، لذت برده باشند.

آنان در اکثر مواقع اگر لحظه‌ای دستشان به کاری بند نباشد، دچار اضطراب می‌شوند و از خود می‌پرسند:« قرار بود چه کاری انجام دهم؟ چه چیزی را فراموش کرده‌ام؟»

تاثیر افراد موفق بر جوامع

شکی نیست که جهان مدیون افراد موفق است. آن‌ها همان کسانی هستند که آسمان‌‌خراش‌ها را می ‌سازند و به کاوش سیارات می‌پردازند، بازار سهام را زیر و رو می‌کنند و کسب‌وکارهای جدید راه می‌اندازند. فیلم می‌سازند و کتاب می ‌نویسند. بدون وجود این افراد بسیاری از نیازهای جهان برآورده نمی‌شد و نمی‌شود.

احترام ما برای این افراد اما نباید مانع درک این موضوع شود که راه و روش آن‌ها برای زندگی، هزینه‌هایی گزاف بر جوامع تحمیل می‌کند؛ ثروت ملت‌ها بر اساس مشکلات روحی افراد جامعه ساخته شده است.

انگیزه اصلی افرادی که موفقیت‌های زیادی کسب کرده‌اند نه صرفا از روی استعداد، خلاقیت، انرژی یا مهارت (گرچه تمامی این موارد در نهایت دخیل هستند) است بلکه از یک احساس شرم اولیه در مورد خود‌شان سرچشمه می‌گیرد. آن‌ها برای فرار از تحقیر خود واقعی‌‌شان نیاز به پوشیدن جامه موفقیت دارند.

جای تعجب نیست که تلاش‌های آن‌ها اغلب برای شکست دادن و پنهان کردن خود واقعی‌شان است.

هر چند ممکن است برای مدتی طولانی به نظر برسد آنان دنبال پول، قدرت، تحسین و تمایز هستند اما همه این تلاش‌ها و دستاوردها صرفا جایگزینی برای خلا اساسی نهان در وجودشان است که همان «احساس عدم شایستگی» رخنه کرده در آنان است.

این گسست، بی‌میلی و غم غریبی است که ممکن است حتی در برخی لحظات بزرگ‌ترین پیروزی‌ها با این افراد همراه باشد.

در نهایت افراد موفق به هر دستاوردی هم که برسند احتمالا در روزها و سال‌های پس از آن احساس پوچی می‌کنند چون با سردرگمی به این نتیجه می‌رسند هر چند به موفقیت‌هایی دست یافته‌اند اما هیچ کدام از این موارد برای فرونشاندن درد و بی‌قراری درونی‌شان کافی نبوده است.

شکست برای آرامشی پایدار

اگر افراد موفق در نقطه‌ای از مسیر زندگی‌ خود دچار شکست شوند، مثلا در اثر یک ورشکستگی، رسوایی یا رکود اقتصادی غیرمنتظره زمین بخورند، می‌توان آن‌ها را تا حدودی خوش‌شانس حساب کرد. اگرچه ممکن است به دنبال این شکست دچار فروپاشی ذهنی شوند و از فعالیت باز بمانند اما در عین حال این شکست می‌تواند بارقه‌ای از امید به همراه داشته باشد چون می‌تواند فرصتی باشد تا این افراد را متوجه تلاش بی‌ثمرشان برای پنهان کردن وحشتشان از دوست‌داشتنی نبودن (از طریق کسب موفقیت) بکند.

در پی شکست این فرصت وجود دارد که این افراد با ترس درونی‌شان با روش‌های واقع‌بینانه‌تر و موثرتری مقابله کنند. درک این موضوع زمانی شدنی است که افراد موفق، متوجه شوند در تمام مدت درگیر بازی اشتباهی بوده‌اند و مشکل واقعی هرگز ربطی به کمبود دستاوردها نداشته بلکه این خلا درونی، از باور غلط آنان به موفقیت سرچشمه می‌گرفته است.

چنین معیارهایی درباره کسب موفقیت به توهم جمعی جوامع ما مربوط می‌شود؛ اینکه ما آنچنان مشتاقیم به چنین موفقیت‌هایی افتخار کنیم که از وجود زخم عمیقی که محرک اصلی تلاش پایان‌ناپذیر این افراد هستند، غافل می‌شویم.

اگر در درک این موضوع تلاش کنیم و به افراد فوق موفقی که از خودشان بیزار هستند نیز این اطمینان را بدهیم که آن‌ها در هر حال و فارغ از موفقیت‌هایشان ارزش دارند که مورد محبت قرار بگیرند، دنیا جایی ساده‌تر اما به مراتب شادتری خواهد بود.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

خبرها
چشم‌انداز با مهدی مهدوی‌آزاد
خبرها
اقتصاد و بازار

شنیداری

پادکست‌ها